×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

http: moshavereh.gohardasht.com

محمد طرفی-روانشناس بالینی

× مشاوره زناشویی
×

آدرس وبلاگ من

moshavereh.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/psychology

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ????? ????? ??? ????

زن ها دوست دارند احساس ارتباط کنند

زنان دوست دارند بامردي که دوستش دارند از نظر عاطفي و احساسي صميمي باشند

پرسش:مردان عزيز: به نظر شما تمامي رفتارهاي مؤنث و زنانه ي زير در چه چيز مشترک هستند؟

*نزديک آمدن و گرفتن دست شما هنگامي که با يکديگر صحبت مي کنيم.

*پرسيدن اين سؤال از شما که �آيا اتفاقي افتاده؟� هنگامي که مدتي را خيلي ساکت بوده ايد.

*اشاره به چيز زيبايي که به هنگام رانندگي با يکديگر ديده ايم.

*پرسيدن نظر شما درباره ي نحوه ي چيدمان گل ها و گياهان در اتاق نشيمن.

*گيردادن به شما آن هم در نيمه ي شب که بيا درباره ي رابطه مان صحبت کنيم.

*نقل مو به موي مکالمه اي که با خواهرتان داشته ايم از ابتدا تا آخر

*پرس و جو از تمامي آنچه از صبح تا شب در سر کار بر شما گذشته است.

*بوسيدن شما در هنگامي که به طور تصادفي توي راهرو و از کنار هم رد مي شويم.

*نشان دادن کفش تازه اي که به تازگي در حراج خريده ايم به شما.

پاسخ: همگي اين کارها روش هايي هستند از جانب زن ها براي ارتباط و پيوند با مردها.

برخي از اقلام اين فهرست براي مردها بسيار خوشايندند. ولي برخي ديگر آن ها را عصبي مي کند. اما همگي آن ها در اصل تلاش هايي هستند به منظور ايجاد و برقراري ارتباط.

اما منظور از ارتباط يا متصل شدن چيست؟ هرگز فکر نمي کردم اين لغت نياز به توضيح داشته باشد، مگر تا هنگامي که با يکي از دوستان مرد خود صحبت کردم. به او گفتم که مشغول نوشتن مقاله اي با نام رازهايي در باره ي زنان هستم و او از من خواست تا نمونه هاي از موضوعات ارائه شده در مقاله را براي او ذکر کنم.به طور تصادفي فصل مربوط به سه نياز پنهان و اساسي را که همگي زن ها بدان نيازمندند به او نشان دادم و اين سه نياز را فهرست وار براي او ليست کردم:

نياز به احساس امنيت، نياز به ارتباط و پيوند و بالاخره نياز به ارزشمند بودن. فوراً متوجه شدم که متعجب و حيران به نظر مي رسد. از او پرسيدم �آيا اتفاق افتاده؟�

گفت: �مي شه لطفاً يه چيزي رو که من هيچ وقت نمي تونم درکش کنم برام توضيح بدي؟

پاسخ دادم: �البته، چي؟�

اين لغت دقيقاً به چه معناست ـ ارتباط داشتن؟ نامزدم هميشه اين کلمه را به کار مي برد. مثلاً ميگه: �يه هفته است که با هم ارتباط نداشتيم� يا �خيلي سريع تونستم با همکار جديدم ارتباط برقرار کنم� يا �دوست دارم بيشتر با هم ارتباط داشته باشيم� راستش را بخواهيد اصلاً نمي تونم از منظور او سر در بياورم.

به صحبت هاي اين مرد که واقعاً دوستش داشتم و احترام زيادي نيز برايش قائل بودم، گوش دادم و متوجه شدم که به هيچ وجه قصد �دست انداختن� مرا نداشت.او واقعاً صادق بود و مي خواست اين موضوع را بفهمد. آيا مي توانست اين موضوع حقيقت داشته باشد که مردهاي ديگر نيز احساس درست مشابه احساس او داشته باشند و اين که معناي لغتي چنين ساده و پيش پا افتاده را که بارها در گنجينه ي لغات و واژگان زن ها به کار برده مي شود، مردها نتوانند به سادگي درک کنند؟

به نظر من پاسخ سؤال فوق مثبت است. احتمال مي دهم بسياري از اوقات در واقع مردها سعي در برقراري ارتباط با ما دارند و شايد به زعم خودشان نيز در اين امر مهم موفق شده باشند. در حالي که ما احساس مي کنيم نه تنها با ما مرتبط و مربوط نيستند، بلکه بسيار نيز از ما فاصله گرفته اند. به نظر من اين احتمال وجود دارد که مردها منظور زن ها را از واژه ي ارتباط و مرتبط بودن دست کم گرفته يا هنوز به خوبي متوجه آن نشده اند. همچنين اهميت آن را و نيز اين حقيقت را که چقدر دوست داريم بارها آن را تجربه کنيم. چنين گمان مي کنم که حتي بسياري مردها از شنيدن اين جمله از طرف نامزد/همسرشان وحشت دارند، �عزيزم، اين اواخر زياد با هم ارتباط نداشته ايم� علت آن اين است که به درستي نمي دانند چه کار بايد بکنند.

منظور از ارتباط داشتن و مرتبط بودن تجربه ي صميمي و پل زدن ميان ادراک و تجربه خود و ادراک و تجربه ي ديگري است.

اکثر کارهاي ما زن ها نيز در راستاي همين نوع از ارتباط و پيوند است يا به عبارت ديگر آفرينش و ايجاد لحظاتي صميمي به انواع و انحاء مختلف. اين طبيعت ما زن هاست که متصل شويم بي آن که حتي به آن بينديشيم.

هرگز خريد زن ها را در فروشگاه تماشا کرده ايد. اين طور نيست که فقط راه برويم و به اجناس مختلف نگاه کنيم. اغلب آن ها را لمس مي کنيم و مي خواهيم که جنس لباس ها يا پارچه ها را زير دستمان حس کنيم. به عنوان مثال کفش زنانه اي را برمي داريم و آن را توي دست خود از همه طرف مي چرخانيم. در اين لحظات ما چه کاري انجام مي دهيم؟ پاسخ:سعي مي کنيم با آنها مرتبط و مربوط شويم. يا به عبارتي با آنها ارتباط برقرار کنيم. و به اين نيز اکتفا نمي کنيم. بدين معنا که با فروشندگان يا حتي با ديگر مشتريان همجنس مان صحبتمي کنيم و مثلاً از چيزهايي که خريده اند تعريف مي کنيم يا درباره ي لباس هايي که پرو مي کنند توصيه هايي ارائه مي دهيم يا زيبايي کفش هايي را که امتحان مي کنند،

تحسين مي کنيم. به عبارت ديگر: �زن ها به هنگام خريد فقط خريد نمي کنند بلکه رابطه برقرار مي کنند!�

هيچ يک از اين حرکات و رفتارها، فوق العاده و غيرطبيعي به نظر نمي رسند مگر اين که به تماشاي نحوه ي خريد مردان در فروشگاه ها و مقايسه آن ها با نحوه ي خريد زن ها بپردازيد، پيش از هر چيز بيشتر مردها هرگز به خريد نمي روند مگر اين که ديگر محبور شده باشند (البته به جز فروشگاه هاي اسباب و لوازم الکترونيکي!) دوم اين که طوري داخل فروشگاه ها حرکت مي کنند که گويي دارند از يک ميدان مين رد مي شوند. سعي مي کنند تا بتوانند از دست زدن و لمس کردن چيزها خودداري کنند. حتي هنگامي که قصد خريد آن را نيز دارند. چنانچه بشود چيزي را بدون دست زدن به آن بخرند، حتماً اين کار را مي کنند. به عنوان مثال هنگامي که مي خواهند پيراهن يا کاپشني را بخرند در حالي که فقط به سمت آن اشاره کرده اند، تنها مي گويند: �اونو برمي دارم!�گويي يک جسم يا شئ عجيب و غريب يا بيگانه است.برخلاف زن ها، مردها سعي مي کنند تا بتوانند از دست زدن به اجناس خودداري کنند يا به عبارت ديگر بدون برقراري هر گونه تماس يا ارتباطي خريد کنند.

البته هنگامي که زن ها، مردها را با خود به خريد مي برند، مسئله کاملاً فرق مي کند. تماشاي اين نوع صحنه هاي اغلب برايم سرگرم کننده و جالب هستند. معمولاً زن ها جلو مي افتند و با اعتماد به نفس تمام راهروها را پايين و بالا مي کنند. در حالي که مردها با بي ميلي و اکراه تمام پشت سر آنها راه مي افتند گويي که مي خواهند آن ها را به زور براي جراحي لثه

ببرند.زن با خوشحالي تمام مي گويد:�بهتر نيست از آن فروشنده بخواهيم بيايد و به ما کمک کند؟� همسرش در حالي که وحشت کرده است فوراً مي گويد: �نه!� زيرا مي خواهد تا آن جا که ممکن است از ارتباط با ديگران خودداري کند. سپس زن به ناگهان لباسي (مثلاً يک ژاکت يا پالتو) را مي گيرد به طرف او مي اندازد و مي گويد: عزيزم! به جنسش دست بزن� البته ميل زن آن است که شوهرش آن را لمس کند. مرد در حالي که دندان هايش را بر روي هم فشار مي دهد، دستش را دراز مي کند و فقط دو عدد از انگشتانش را روي پارچه آن مي کشد و سپس سريع دستش را پس مي کشد (به اين اميد که مرد ديگري او را نديده باشد!)

بسيار خب، شايد کمي اغراق آميز باشد. اما نکته اي که وجود دارد اين است که: براي بيشتر زنها برقراري ارتباط چيزي مثل نفس کشيدن محسوب مي شود.اصولاً زن ها اين طور با دنياي اطراف خود ارتباط برقرار مي کنند. اين در حالي است که مردها تا آن جا که مي توانند از برقراري تماس و ارتباط خودداري مي کنند.اين طبيعت آن ها است که مستقل تر و خودمختارتر باشند.

تابستان گذشته تصميم گرفتم گروهي از دوستانم را به خانه ام دعوت کنم که تقريباً هيچ کدام يکديگر را نمي شناختند. بعد از ظهر گرمي بود و بعد از آن که همگي رسيدند تصميم گرفتيم به پاسيوي خانه ام برويم که از يک طرف منظره ي زيبايي رو به تپه ها داشت و از طرف ديگر رو به اقيانوسي باز مي شد که البته خيلي دورتر بود. چند لحظه گذشت که به ناگهان متوجه چيزي بسيار حيرت انگيز شدم. همه ي زن ها (که تعدادمان شش نفر بود)به طرزي خودانگيخته روي محيط يک دايره ي کوچک رو به هم ايستاده بوديم. در حالي که مردها در يک خط مثل نظامي ها پشت سر هم صف کشيده بودند و منظره را نگاه مي کردند. اين نحوه ي آرايش و طرز قرار گرفتن مردها و زن ها در کنار يکديگر چنان کليشه اي بود که خنده ام گرفت.

ما زن ها بدن هايمان را در وضعيتي قرار داده بوديم که بيشترين حد امکان ارتباط را برايمان فراهم مي کرد در حالي که آرايش نظامي مردها طوري بود که حتي مجبور نباشند به يکديگر نگاه کنند.

البته در اينجا منظورم اين نيست که کدام يک درست و کدام يک نادرست است. اين تنها مشاهده يا بي غرض و گزارش گونه از زن ها بود. به نظر مي رسد که ما زن ها همواره در پي برقراري ارتباط هستيم حتي بي آن که از آن نيز آگاه باشيم.

خانم ها! به مدت يک روز حرکات و رفتارهاي خود را زير نظر بگيريد تا انواع روش ها و راه هايي را که براي خلق لحظاتي از ارتباط به کار مي بريد، ببينيد.

*براي بوسيدن يا لمس کردن شوهر يا بچه هايتان پيش دستي مي کنيد.

*به يکي از دوستانتان که مي دانيد مصاحبه ي مهمي را در پيش دارد زنگ مي زنيد تا به او دلگرمي بدهيد.

*به هنگام رفتن به محل کارتان مدتي را جلو خانه ي همسايه توقف مي کنيد تا حال پسرش را که مدتي مريض بوده است

*به راننده ي ماشيني که به شما راه داد به علامت تشکر دست تکان مي دهيد.

*از يکي از همکاران خود به جهت زيبايي اش تعريف مي کنيد.

*از يکي از مشتريانتان به خاطر کاري که برايتان انجام داده است از طريق پست الکترونيکي تقديرنامه مي فرستيد.

*توي صف خريد از يکي از فروشگاه ها با زن پشت سرتان مکالمه اي را آغاز مي کنيد.

بعد از ظهر به محل کار همسرتان زنگ مي زنيد تا به او بگوييد که چقدر دوستش داريد.

چرا ارتباط تا اين حد براي زن ها اهميت دارد؟ شايد يک دليل آن اين باشد که مي توانيم بچه دار شوم به لحاظ ژنتيکي به گونه اي طراحي و برنامه ريزي شده ايم تا بتوانيم وظايف مادري خود را به خوبي انجام دهيم.شايد به آن علت باشد که عشق براي ما زن ها اولويت اول ما محسوب مي شود و ارتباط نيز نحوه ي ابراز، ظهور و بروز آن است. زن ها دريافته اند که عشق، صميميت و نزديکي مي آورد و صميميت نيز به نوبه ي خود قلب هاي ما را سرشار مي سازد. شايد دلايل آن نيز ريشه در سوابق تاريخي و آغاز تمدن ما داشته باشد. هنگامي که ارزش زن ها براي مردها و اجتماع ما در گرو قابليت هاي ارتباطي، خلق هارموني، هماهنگي و تشريک مساعي مان بود.در واقع موفقيت ما در رابطه با جفت مان و نيز در محدوده ي قبيله يا گروهمان که بسيار حياتي و تأمين کننده نيز محسوب مي شدند درگرو توانايي و قابليت هاي ما در برقراري ارتباط و پيوند بود.

به تمامي دلايل فوق، هنگامي که زن احساس مرتبط بودن مي کند به طرزي طبيعي احساس امنيت خواهد داشت.بدين معنا که احساس مي کند متحداني دارد، از او حمايت مي شود و اين که تنها نيست.

عکس اين حالت نيز صادق است. بدين معنا که قطع ارتباط براي او به معناي ترس و احساس نابودي خواهد بود.

بورلي انجل در کتاب فوق العاده ي خود با نام �هنر عشق ورزيدن بدون از خودبيگانگي� جمله اي از ژان باهر ميلر را نقل مي کند که بدين قرار است:

اعتماد به نفس و خودباوري زن حول قابليت و توانايي او در حفظ مناسبات و روابطش شکل مي گيرد. براي بسياري از زن ها از دست دادن يا گسستگي رابطه تنها از دست دادن يک رابطه نيست.بلکه چيزي به معناي از دست دادن کامل خويشتن خويش است.

فکر مي کنيم مردها اين راز را درباره ي زن ها مي دانند و آن را نيز پذيرفته اند: اين که تا چه حد دوست دارند مخصوصاً با زنان ديگرـ دوست، خواهر، مادر يا دخترشان ارتباط برقرار کنند. آنچه بيشتر مردها درک نمي کنند، وجود همين نياز در زن ها و برقراري ارتباط با آن ها (مردها) است. به ياد دارم مردي سنتي که با يکي از آشنايان من ازدواج کرده بود مي گفت: �همسرم هميشه از صميميت بيشتر در زندگي حرف مي زند، به او مي گويم که صميميت را مي تواند با زن هاي ديگر برقرار کند. بد مي گويم!؟�

بله!

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

زن ها صميميت را با مردي مي خواهند که دوستش دارند، زيرا به آنان اين امکان را مي دهد که آرامش خاطر داشته باشند و دل و جان خود را به روي او بگشايند.

هنگامي که ما زن ها با مردي که دوستش داريم احساس مرتبط بودن مي کنيم، گويي که قلبهايمان از طريق کابل يا کانالي به يکديگر متصل شده است که عشق، محبت و حمايت ميان ما و در هر دو جهت جا به جا مي شود و اين احساس را به ما مي دهد که يک واحد، کانون يا تيم هستيم و به جاي موانع و ديوارها، درهايي ساخته ايم که طرف مقابل را به درون خود دعوت مي کنيم. به طرز مشابهي احساس مي کنيم که به اعماق وجود معشوق خود نيز اجازه ي ورود داريم و اين همان تجربه ي نيرومند صميميت است.

اين نوع از صميميت که برخاسته از ارتباط باشد زن را قادر مي سازد تا آرامش داشته باشد و با تمام وجود خويش ببخشد و در عين حال احساس امنيت بکند.در واقع ارتباط يکي از مؤثرترين راه هاي خلق امنيت روحي اي است که در ابتداي اين مقاله درباره ي آن صحبت کرديم.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

اغلب هنگامي که ما زن ها احساس امنيت نمي کنيم، سعي مي کنيم به طريقي با مرد زندگي مان ارتباط برقرار کنيم.

قطع ارتباط يا احساس بريدگي و جدا افتادگي از مرد زندگي مان همان کابل يا کانال ميان قلب هاي ماست که شديداً يا موقتاً قطع شده يا آسيب ديده باشد.

زن ها از آن رو همواره در پي برقراري ارتباط هستند که بهاي گزافي را که در قبال قطع شدن آن بايد بپردازند، مي داند و نمي خواهند که مجبور به پرداختش باشند. هنگامي که زن ها از اين ناحيه احساس خطر مي کنند، سعي مي کنند پا پيش بگذارند و با ابراز محبت و علاقه يا مکالمه اي دوستانه و گذران وقت با مرد زندگي شان يا هر آنچه را که احساس هارموني و هماهنگي از دست رفته را مجدداً به جريان بيندازند، ارتباط برقرار نمايند. به ياد داشته باشيد: از آن جا که زن ها عشق را اولويت اول خود قرار داده اند، لذا مسئوليت نگهباني و محافظت از آن را نيز بر عهده ي خود مي دانند. لذا برقراري ارتباط روحي نشانه ي تعهد و پاي بندي ما به حفظ و زنده نگه داشتن عشق مان است.

آيا تفاوت ميان پيوند و صميميت را مي دانيد؟

داستان واقعي زير را يکي از دوستانم با نام جون برايم تعريف کرد. جون و شوهرش بنيامين تصميم مي گيرند به همراه زوج ديگري که از دوستان نزديکشان بودند، به يک قايق سواري چهار روزه بروند. همه ي آن ها به ورزش هاي طبيعي علاقه مند بودند و از اين که عازم رودخانه اي بودند که تعريفش را زياد شنيده بودند هيجان زده بودند. برنامه از اين قرار بود که روز اول را با هم سفر کنند و روز دوم زن ها و مردها هر کدام جداگانه به سفر خود ادامه دهند. به اين معنا که جون و اَبي با قايق خودشان و بنيامين و کريگ نيز هر کدام جداگانه به سفرآبي خود ادامه بدهند و سرانجام در روز چهارم يا همان روز پايان دوباره به يکديگر بپيوندند.

روز دوم سفر فرا مي رسد.جون و اَبي پس از خداحافظي از شوهرهايشان شروع به پاروزدن مي کنند. غروب همان روز در نقطه اي زيبا از کناره ي رودخانه چادر مي زنند.شام شان را مي خورند. ستارگان را تماشا مي کنند و ساعت ها را به حرف زدن مي گذرانند.تا سرانجام خوابشان مي برد. روز بعد نيز به همان خوبي سپري مي شود و نهايتاً هنگامي که بنيامين و کريگ را صبح روز چهارم دوباره ملاقات مي کنند مثل دو خواهر با يکديگر صميمي و نزديک شده بودند.

اين دو زوج روز آخر را با هم مي گذرانند و سپس اسباب و تجهيزات خود را بار مي کنند و هنگامي که به محل پارک ماشين هايشان مي رسند صميمانه با يکديگر خداحافظي مي کنند و به طرف خانه به راه مي افتند. همين که جون و بنيامين به خانه مي رسند يک ساعتي را به رد و بدل کردن يادداشت هايشان و گفتگو در باره ي مناظر و مناطق زيبايي که ديده بودند، مي پردازند.سپس جون از همسرش مي پرسد:�تو با کريگ دوست شدي؟� بنيامين پاسخ مي دهد:�اُه، خيلي. او مرد فوق العاده اي است. خيلي با هم صميمي شديم.� جون که مي دانست کريگ دوستان صميمي زيادي دارد، با خوشحالي گفت: �خيلي از شنيدن اين موضوع خوشحالم. در باره ي چه چيزهايي صحبت کرديد؟�

�صحبت؟ اوه، خيلي چيزها�

جون با کنجکاوي تمام مي پرسد:

�خب، مثلاً چي؟�

�بذار فکر کنم، خب! در باره اکوسيستم ها زياد حرف زديم. رشته ي تحصيلي کريگ در دانشگاه بوم شناسي بوده است. صحبت هاي خوبي هم در باره ي لوازم و تجهيزات سفر و اردو داشتيم. توليدکنندگان فوق العاده اي اين روزها فعال شده اند که محصولات بسيار پيشرفته و مدرني توليد مي کنند اوه، آره، الآن يادم اومد. در باره ي بازار بورس و سهام هم خيلي صحبت کرديم. برادر کريگ يک سهام دار است که در بازار بورس کار مي کند. او تجارب و نظرات فوق العاده و پيشرويي در زمينه ي چگونگي تقسيم سود سهام داشت که فکر مي کنم به درد من هم بخورد.�

جون به سختي مي توانست صحبت هايي را که شوهرش با کريگ، آن هم در طول دو روز متوالي داشته است باور کند. آيا همين صحبت ها باعث شده بودند که بنيامين و کريگ احساس صميميت و نزديکي کنند؟ آيا آن ها چيز ديگري نداشتند که در طول چهل و هشت ساعتي که تنها با هم سپري کرده بودند، درباره اش صحبت کنند. حتماً بنيامين بايد چيزي را از قلم انداخته باشد. جون مجدداً از او مي پرسد:

�عزيزم، آيا کريگ چيزي را از رابطه اش با اَبي به تو نگفت؟�

�نه، چرا اينو مي پرسي؟�

�از پدرش چطور؟ آيا از پدرش هم با توچيزي نگفت؟�

بنيامين با تعجب پرسيد: پدرش؟ چرا بايد از پدرش با من صحبت کند؟�

�بنيامين، سر در نمي آورم آيا کريگ به تو نگفت که قصد دارد از اَبي جدا شود. آيا به تو نگفت که چند ماه است درباره اين موضوع فکر مي کنند؟ آيا به تو نگفت که پدرش بيماري آلزايمر گرفته است و هفته ي پيش قبل از اين سفر او را در خانه سالمندان گذاشته اند؟ آيا حتي درباره ي وضعيت بيماري قلبي دخترشان هم چيزي به تو نگفت؟�

بنيامين با کنجکاوي و تعجب تمام از همسرش مي پرسد:�تو همه ي اين اطلاعات را از کجا به دست آورده اي؟�

جون پاسخ داد:�منظورت چيه از کجا؟ خب معلومه ديگه، اَبي به من گفت.�

�کي؟�

�کي؟! خب توي سفرمان. تعجب مي کنم کريگ چطور هيچ کدام از اين چيزها را به تو نگفته. اَبي همون ساعت اول که از شما جدا شديم سفره ي دلشو باز کرد همه ي اين ها را به من گفت. من هم چيزهاي زيادي رو از خودم به او گفتم. به طوري که وقتي دوباره به شما ملحق شديم ارتباط عميقي با هم برقرار کرده بوديم.احساس مي کردم تمام مدت عمرم او را مي شناخته ام.تعجب مي کنم کريگ چگونه توانسته دو روز تمام با تو باشه. اما در باره ي هيچ يک از اتفاقاتي که در زندگي اش افتاده چيزي به تو نگفته باشه؟�

بنيامين در حالي که حالت تدافعي به خود گرفته بود گفت:�خب، من هيچ کدام از اين چيزها را نمي دانستم. اما به ات بگم. خيلي به ما خوش گذشت و خيلي هم به هم نزديک شديم.�

اين داستان يکي از داستان هاي مورد علاقه ي من است زيرا به وضوح فرق ميان پيوند و صميميت را به تصوير مي کشد. جون تجربه اي عميق از صميميتي را با اَبي تجربه کرده بود بدين معنا که عميق ترين اسرار و احساسات قلبي شان را به يکديگر فاش کرده بودند. به همين علت به هم احساس نزديکي کرده بودند. اما هنگامي که جون شرح مکالمات بنيامين و کريگ را با يکديگر شنيد، نمي توانست بفهمد که چگونه توانسته بودند با هم احساس نزديکي و صميميت کرده باشند زيرا از احساسات، عواطف و رازهاي دروني خود چيزي را به هم نگفته بودند. آنچه جون نمي توانست درک کند اين بود که بنيامين و کريگ احساس نزديکي کرده بودند اما با هم صميمي نشده بودند. در واقع آنها فقط در سطحي خارجي با هم ارتباط برقرار کرده بودند.

برقراري پيوند مستلزم نزديکي فيزيکي و جسماني است و هنگامي اتفاق مي افتد که در تجربه اي يا واقعه اي مهم با فردي ديگر سهيم مي شويم. به عنوان مثال هنگامي که هر دو در يک دانشکده درس مي خوانيد يا در يک تيم بازي مي کنيد، يا با هم توي آسانسور گير مي کنيد.با شش ساعت کنار هم توي يک هواپيما که ساعت ها تأخير دارد مي نشينيد، يا بچه هاي هر دويتان توي يک تيم فوتبال بازي مي کنند، يا با هم به يک سمينار رفته ايد يا با هم به قايق سواري رفته ايد.

بيشتر اوقات هنگامي که مردها از ارتباط صحبت مي کنند منظورشان ارتباط خارجي و �پيوند� است.

پيوند يکي از معمول ترين و رايج ترين طرق ارتباط و احساس نزديکي براي مردهاست. براي نمونه هنگامي که در فعاليتي مشترک شرکت مي کنند، يا با هم بدمينتون بازي مي کنند، يا مسابقه ي فوتبالي را از تلويزيون تماشا مي کنند، يا تکنيک هاي جديدي را که در رابطه با کامپيوترشان ياد گرفته اند به هم نشان مي دهند، يا با هم به يک قهوه خانه مي روند تا نوشيدني ميل کنند. به طور مشابهي، بنيامين و کريگ نيز در سفر قايق سواري خود با يکديگر پيوند برقرار کرده بودند. زيرا دو روز کامل از ماجراجويي را با هم سپري کرده بودند.

اين در حالي است که هر گاه ما زن ها از ارتباط صحبت مي کنيم منظورمان صميميت و نزديکي روحي است.

اما تفاوت ميان پيوند و صميميت چيست؟

پيوند نوعي از ارتباط است که شامل نزديکي فيزيکي و جسماني يا مجاورت باشد.

صميميت آن گونه از ارتباط است که شامل نزديکي احساسي و عاطفي باشد و احساس آسيب پذيري متقابل و دوطرفه.

اَبي و جون بدان دليل صميميت را با يکديگر تجربه کرده بودند که محتوايي احساسي ـ عاطفي را با هم در ميان گذاشته بودند.آن ها نه تنها با نزديکي فيزيکي و مجاورت و نيز تجربه ي فعاليتي لذت بخش و مشترک با يکديگر ارتباط برقرار کرده بودند بلکه صميميت و نزديکي احساسي و آسيب پذيري متقابل را نيز با يکديگر تجربه کرده بودند. مي توان گفت که آن ها هم با يکديگر پيوند برقرار کرده بودند و هم با هم صميمي شده

بودند.

تفاوت ميان پيوند و صميميت چگونه روابط زن و مرد را از خود متأثر مي سازد؟ پاسخ: به طرقي که فکرش را هم نمي کنيد!

براي بسياري از مردها پيوند به معناي همان صميميت است. هنگامي که مردها مي خواهند به کسي احساس نزديکي کنند راه هاي برقراري پيوند را امتحان مي کنند. هنگامي که مردها مي شنوند زن ها از ارتباط و صميميت صحبت مي کنند، فکر مي کنند مقصود و منظور آن ها پيوند است. اما منظور زن ها از ارتباط در واقع نزديکي احساسي و عاطفي است و نه چيزي ديگر.

درک تفاوت و تمايز ميان پيوند و صميميت مدت هاست که به عنوان کشف و شهودي فوق العاده در زندگي من محسوب مي شود. پيش از آن هرگز نمي توانستم بفهمم که چگونه دو مرد مي توانستند از صميميت صحبت کنند در حالي که به نظر من در واقع فقط پيوند برقرار کرده بودند. در روابط خودم نيز سوءتفاهمات و اختلافات زيادي را به ياد مي آورم که ناشي از همين موضوع بودند. براي نمونه با همسرم به تعطيلات رفته بوديم و بعد از چند روز متوجه شدم که افسرده و بي حال شده ام. گرچه به ما خوش مي گذشت، اما اصلاً احساس نمي کردم که آن گونه که بايد با يکديگر ارتباطي واقعي برقرار کرده باشيم.هر بار که سعي مي کردم در آن باره با او صحبت کنم، منظور مرا درک نمي کرد و مي گفت:�اينهمه به ما خوش مي گذرد، ديگر چه مي خواهي؟�

يا مثلاً هنگامي که با مرد ديگري روابطي از نوع روابط راه دور داشتم، نيز همين احساسات را تجربه مي کردم. با اين که ظاهراً اتفاق بدي نيفتاده بود يا چيز بدي در مکالمه ي تلفني بين ما رد و بدل نشده بود، اما به ناگهان احساس نارضايتي و ناخوشحالي داشتم. زيرا احساس ارتباط واقعي نکرده بودم. هنگامي که در مکالمه ي تلفني بعديمان در باره ي اين موضوع با او صحبت مي کردم از دست من ناراحت مي شد. مي پرسيد:�مي خواهي تلفني به تو چه بگويم� يک ساعت تمام با هم از راه دور تلفني صحبت کرديم، برايت کافي نيست؟�

حال که به گذشته مي نگرم مشکل را به خوبي درک مي کنم:�ما تنها تماس تلفني برقرار کرده بوديم، اما از صميميت خبري نبود.�

براي مردها پيوند کاملاً کافي و قابل قبول است. به طوري که به چيز ديگري احساس نياز نمي کنند. اما من مانند بسياري از زن هاي ديگر به دنبال ارتباطي صميمانه بودم.

به ياد دارم به زوجي مشاوره مي دادم، زن احساس مي کرد که از طرف شوهرش ناديه گرفته مي شود و طالب ارتباط و صميميت بيشتري از جانب او بود.شوهرش در حالي به صحبت هاي او گوش مي داد که يک کلمه از آن را هم نمي فهميد. با اعتراض مي گفت: �مگر ما کم ارتباط برقرار مي کنيم؟ همين هفته ي گذشته يک روز تمام را با هم به تميز کردن گاراژ پرداختيم. تمام آن مدت با هم بوديم. چه طور مي تواني بگويي به قدر کافي با هم ارتباط برقرار نمي کنيم؟�

زن با چشماني نگران و پرسان ملتمسانه به من نگاه مي کرد، گويي مي گفت، �تو که منظور مرا مي فهمي؟ کمک!� پيش خودم فکر مي کردم: �آيا واقعاً اين مرد فکر مي کند که تميز کردن گاراژ به کمک يکديگر صميميت محسوب مي شود؟� حال مي فهمم که منظور او مجاورت، شرکت در فعاليت مشترک يا همان پيوند بوده است. او واقعاً صادقانه فکر مي کرد که با همسرش ارتباط برقرار کرده بود، زيرا در فعاليتي مشترک با او همراه شده بود.

مردها از کجا ياد گرفته اند که به جاي صميمي بودن پيوند برقرار کنند؟ از پدرانشان و از اجتماع که پسرها را تشويق مي کند با هم باشند. همانگونه که به دخترها ياد مي دهد يا يکديگر مراوده و تعامل کنند. به طرزي سنتي، پسرها از همان ابتدا چنين آموزش مي بينند که ارزش در انجام دادن کارهاست در حالي که به دخترها گفته مي شود برقراري ارتباط با ديگران ارزشمندتر است نه انجام دادن کارها.

تصور کنيد دو پسربچه با کاميون هاي پلاستيکي شان مشغول بازي روي زمين هستند، پدر و مادرشان به آن ها نگاه مي کنند و مي گويند:�به به، چه پسرهاي خوبي! چه قدر خوب با هم بازي مي کنند� حال تصور کنيد که دو دختربچه کنار هم کف اتاق نشسته اند، ريز ريز مي خندند و توي گوش هم پچ پچ مي کنند. مادرشان مي گويد: �چه دخترهاي شيريني!� حال تصور کنيد دو پسربچه کف اتاق نشسته اند و دارند در گوشي پچ پچ مي کنند. آيا کمي نگران کننده نيست؟ چرا؟

زيرا ما به برقراري ارتباط نزديک و صميميت در دخترها عادت داريم نه پسرها. دلايل اجتماعي نحوه ي برقراري ارتباط بنيامين و کريگ نيز در سفرشان و تفاوت فاحش آن با نحوه ي برقراري ارتباط و صميميت در جون و اَبي نيز ريشه در همين آموزش ها دارند.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

ارتباط واقعي تنها با هم بودن و همراهي و همکاري يا برقراري پيوند نيست. بلکه معنايي به مراتب وسيع تر از تنها �بودن در کنار يک فرد� دارد. ارتباط مستلزم چيزي بيشتر از مجاورت است. ارتباط مستلزم صميميت است.

يک بار تعبيري از کلمه ي صميميت شنيدم که به نحوي مطلوب ماهيت و جوهره آن را به تصوير مي کشيد:

صميميت اجازه به ديگري است که به پستوهاي درون شما سرک بکشد و برعکس بدين معنا که شما نيز پستوهاي درون او را برانداز کنيد. اين گونه از ارتباط نه تنها به معناي موجوديت مشترک در سطح بيروني آن است، بلکه شامل فاش کردن آنکه و آنچه هستيد نيز مي شود. فاش کرن آنکه و آنچه هستيد به ديگري. صميميت يکي از مهمترين اجزاء لازم براي خلق روابطي موفق محسوب مي شود.

توجه:در اينجا منظورم اصلاً آن نيست که پيوند و برقراري ارتباط در سطح خارجي اشتباه و يا اصولاً بد است. پيوند نيز جزئي ضروري از هررابطه محسوب مي شود و يکي از مهمترين روش هايي است که يک زوج توسط آن با يکديگر ارتباط برقرار مي کنند. اما به منظور شکوفايي و بالندگي عشق، صميميت نيز از مهمترين ملزومات محسوب مي شود.

بعد از يکي از سمينارها زوجي از من خواستند تا به طور خصوصي با من صحبت کنند. زن گفت: �شما ازدواج ما را همين امشب نجات داديد. ما هفت سال است که با هم زندگي مي کنيم. اما پس از تولد پسرمان روابط مان چندان تعريفي ندارد. من هميشه خواسته ام به شوهرم توضيح دهم که احساس خوشبختي نمي کنم. اما نمي توانستم مشکل را به خوبي توضيح دهم.�

مرد نيز سخن گفتن او را قطع کرد و گفت: �همه اش احساس مي کردم که او نق مي زند و ايراد مي گيرد. هر بار که از او مي پرسيدم مشکل چيست مي گفت که مثل گذشته ها به من احساس نزديکي و مرتبط بودن نمي کند. هر بار که اين را مي گفت انگار که بالگدي توي شکمم مي زد. هميشه سعي مي کردم پدر خوبي باشم و سخت کار مي کنم و مواظب خانواده ام باشم، اما هر چه مي کردم برايش کافي نبود.�

زن با هيجان گفت: �اما امشب، بالاخره متوجه شديم موضوع از چه قرار است! همان چيزي که درباره ي ارتباط برقرار کردن و مرتبط بودن گفتيد. مشکل ما اين بود که با يکديگر پيوند داشتيم، اما صميمي نبوديم.

صميميت در رابطه مان مفقود بود. هنگامي که شوهرم آن را با اين بيان جديد شنيد، دانست که در تمام اين مدت خواسته ام چه چيزي را به او بگويم و من هم دانستم که چرا در تمام اين مدت او احساس مي کرد قدر او و زحمت هايش را نمي دانم.�

مرد در حين شنيدن صحبت هاي همسرش سرش را مرتباً به علامت توافق تکان مي داد. با صدايي ملايم گفت:�فهميدم راه درازي پيش پاي خود داريم. اما اين بار مي دانم که بايد روي چه چيزي کار کنيم و من واقعاً مايلم که آن را امتحان کنم�

آنها را بدرقه کردم و هنگامي که رفتن شان را تماشا مي کردم، چشمانم از اشک پر شدند. بسيار خوشحال بودم که با ارائه اطلاعات و توضيحات فوق موفق شده بودم به آن ها کمک کنم مشکل خود را درک و شناسايي کنند. از اين که آن ها را در مسير درست راهنمايي کرده بودم به خود مي باليدم. سال ها طول کشيده بود تا بالاخره بتوانم به اين درک نايل شوم و تفاوتي را که در زندگي ديگران رقم زده بود، نظاره گر باشم.احساس مي کنم اين موفقيت ارزش آن همه سال چالش و دشواري ها را داشته است. از آن به بعد عکس العمل هاي مشابهي را از صدها زوج ديگر که موفق به درک تفاوت ميان پيوند و صميميت شده بودند، شاهد بوده ام. شايد شما نيز که در حال مطالعه ي اين مقاله از کتاب هستيد به روشن بيني هايي در قبال روابط گذشته يا حال خود دست يافته باشيد. اميدوارم اين مقاله راه هاي جديدي از عشق ورزيدن را پيش روي شما باز کند و رضايت خاطري را که همواره جوياي آن بوديد در روابط خود تجربه کنيد.

چه چيزي موجب احساس صميميت در زن ها مي شود. بسياري از چيزهايي که موجب توليد احساس امنيت در زن مي شوند .موجب توليد احساس صميميت در او نيز مي شوند: گذران وقت و صرف زمان براي با هم بودن، اطمينان خاطر کلامي و ورود به دنياي درون و مکنونات قلبي مرد. در واقع، بسياري ازمطالب اطلاعات ارائه شده در اين کتاب، حال چه درباره راوبط جنسي، ارتباط يا موضوعات ديگر، همگي شامل روش هايي براي ارتباط و صميميت هرچه بيشتر مردها با همسرشان هستند. در اين جا به ذکر روش هايي براي ايجاد ارتباط و صميميت اکتفا مي کنيم.

1-ما زن ها هنگامي که مردها افکار و احساسات شان را با ما در ميان مي گذارند احساس صميميت مي کنيم.

ارتباط براي زن ها بيشتر به معناي بيان افکار و احساسات است. بيشتر زن ها به طرزي سنتي پر حرف تر و خوش صحبت تر از مردها هستند. از اين رو يکي از سريع ترين و مؤثرترين روش هاي برقراري ارتباط با يک زن کلمات و واژگان يا به عبارتي صحبت کردن و حرف زدن است.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

کلمات پلي هستند ميان مکنونات دروني يک مرد و قلب زني که دوستش دارد.

کلمات آفريننده ي صميميت آني هستند.

اما زن ها دوست دارند مردها در باره ي چه چيزي با آن ها حرف بزنند. البته پاسخ را از پيش مي دانيد:همه چيز! ما زن ها دوست داريم در باره ي کار، نگراني ها، رؤياها، ترس و خلاصه همه ي بالا و پايين شما بدانيم. به ياد داشته باشيد، ارتباط احساسي به معناي در ميان گذاشتن رازهاي دروني است و صحبت کردن تنها راه فاش کردن اين رازهاي درون است.

مي دانم مردها مشکلات و موانعي را در قبال باز شدن احساس و فاش کردن رازهاي درون خود به ديگران احساس مي کنند.

درباره ي اين موانع و مشکلات در مقاله مربوط به ارتباط بيشتر صحبت خواهيم کرد.آنچه در اين جا مورد نظر ماست اين موضوع است که صحبت کردن چه نقش مهمي را در ايجاد حس ارتباط روحي در زن ها ايفا مي کند. به ياد دارم زني به من مي گفت:�هرگاه همسرم چيزهايي را با من در ميان مي گذارد، که معمولاً با هيچ کسي ديگري آن ها را در ميان نمي گذارد احساس خاص بودن ومحبوب بودن مي کنم. مي دانم چنانچه برايم احترام و ارزش قائل نبود، هرگز اين کار را نمي کرد.

چنانچه صحبت کردن و بيان افکار و احساسات موجب احساس مرتبط بودن در زن مي گردد، بنابراين عکس اين حالت يعني بسته بودن روحي و احساسي، موجب احساس گسستگي و قطع ارتباط خواهد شد. در زير گفته هاي چندين زن در اين رابطه آورده شده است:

�هنگامي که مردي چيزهايي را از من پنهان مي کند يا آنچه را که در درونش مي گذرد با من در ميان نمي گذارد، احساس مي کنم کنار گذاشته شده ام و حس مي کنم که مرا به حساب نياورده است و اين احساس که ما در دو دنياي کاملاً متفاوت زندگي مي کنيم و ميان ما ديواري کشيده است.�

�پنهان کردن اطلاعات و حقايق برايم بزرگترين عامل سرد مزاجي و �ضدحال� به حساب مي آيد. نمي توانم بفهمم چگونه همسرم مي تواند از من انتظار داشته باشد با او همبستر شوم. در حالي که هيچ چيز از رازهاي دروني اش را با من در ميان نگذاشته است. اگر او از من انتظار دارد که با او بي رودربايستي باشم او نيز بايد درهاي قلبش را به روي من باز کند.�

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:

پنهان کردن اطلاعات يا احساسات از نامزد/همسرتان هرگز بي ضرر نيست. بلکه ارتباط ميان شما را قطع مي کند و صميميت و نزديکي ميان شما را مي کشد.

2-ما زن ها هنگامي که مرد زندگي مان ما را در فرآيند زندگي خود وارد مي سازد، احساس امنيت مي کنيم.

آيا تمثيل اتاق عشق مردان را مي دانيد ؛براي مردها تنها يک عشق در خانه ي فکر و ذهنشان وجود دارد،بنابراين اگر قرار باشد به عشق بپردازيد ،بايد اتاقهاي ديگر را ترک کنند.

مردها به طور معمول حساب روابط صميمي خود را از بقيه ي زندگي شان جدا نگه مي دارندو تنها هنگامي که آمادگي عشق ورزيدن، همبستر شدن و رفاقت را دارند سري به اتاق عشق خود مي زنند. يکي از عواقب و پيامدهاي منفي اين حصارها و ديوارها آن است که به طور معمول همسر خود را در اتاق هاي ديگر مثلاً: کار، استراحت، تفريح؛ سلامت و ... راه نمي دهند. آن ها احتمالاً فکر مي کنند که ما زن ها علاقه اي به اين قبيل مسائل نداريم يا اين که از روي عادت زحمت آن را به خود نمي دهند. نتيجه اين که زن ها احساس مي کنند جايي در زندگي مردشان ندارند و لذا احساس گسستگي و جداافتادگي مي کنند.

يکي از مؤثرترين روش هاي ايجاد ارتباط صميمي با نامزد/همسرتان و توليد احساس محبوب بودن در او اين است که او را در فرايند زندگاني خود منظور کنيد.

منظور کردن نامزد/همسرتان در زندگي خود به اين معناست که:

*جزئيات وقايع و تجارب روزانه ي خود را با او در ميان مي گذاريد. هنگامي که آنچه را در طول روز بر شما گذشته است با نامزد/همسرتان در ميان مي گذاريد، در واقع به او اين امکان را مي دهيد که با شما احساس هارموني و هماهنگي و نزديکي بيشتري داشته باشد.چرا که از آنچه بر شما گذشته است با خبراست. صحبت درباره ي وقايع روزانه او را در سطح عميق تري در زندگي شما وارد مي کند و احساسي قوي از ارتباط و مرتبط بودن را در او به وجود مي آورد. گويي که دنياهاي جداگانه و مجزاي شما حال با يکديگر مرتبط شده اند.

*او را از مشکلات و گرفتاري هايي که با آن ها رو به رو هستيد، باخبر مي کنيد.

منطق و عقلانيت متعارف و قراردادي به اضافه ي هزاران هزار سال از شرطي شدن هاي اجتماعي و...به مرد چنين ديکته مي کنند که زن زندگي اش را در مسائل و مشکلات خودش درگير نکند. حال شايد به اين دليل که ضعيف يا نادان و.. جلوه نکند و عشق او را از دست ندهد. اين باور هرگز حقيقت ندارد. چنانچه زني به لحاظ رواني و احساسي سالم و طبيعي باشد پس از آن که شوهرش مشکلات و مسائل خود را با او در ميان مي گذارد، احساس نزديکي بيشتري را نيز با او تجربه خواهد کرد. زيرا حال مرد او قلب خود را به روي او گشوده است. يکبار زني گفت:

�هرگاه شوهرم مي گويد از چيزي ناراحت، غمگين يا ترسيده است به مراتب او را بيشتر دوست دارم و احساس مي کنم که به من اعتماد دارد. گفتن اين حقيقت به من و پنهان نکردن آن يکي از صميمانه ترين کارهايي است که او مي تواند انجام دهد.�

به ياد داشته باشيد:�بيان کردن آسيب پذيري، آفريننده ي صميميت است. علاوه بر آن، پنهان کردن مشکلات هرگز راه گشا نخواهد بود. مضاف بر اين که همسرتان را از شما دور خواهد کرد و موجب خواهد شد احساس کند براي او ارزش و احترامي قائل نيستيد.

*او را در تصميم گيري هايي دخالت مي دهيد که بر روي او نيز تأثير خواهند گذاشت.در مصاحبه هاي که پيش از نگاشتن اين مقاله داشتم بسياري از زن ها به اين نکته اشاره داشتند. هنگامي که مردي فرآيند تفکر و تصيم گيري خود را دروني کرده است و در آن باره با نامزد/همسر خود صحبت نمي کند، موجب گسستگي ارتباط مي شود و به او احساس جدا افتادگي خواهد داد.مي دانم بيشتر مردها اين کاررا از روي عمد انجام نمي دهند و هرگز نيز نمي خواهند که چنين احساسي را به زن زندگي خود بدهند. اما در واقع اين همان اتفاقي است که در عمل مي افتد.

هنگامي که شوهرم به تنهايي تصميم مي گيرد و به تنهايي هم عمل مي کند، اين احساس به من دست مي دهد که وجود ندارم. در اين گونه مواقع او خودش به تنهايي جلو مي افتد و مرا از فرآيند حذف مي کند. گويي آن بخش از زندگاني اش هيچ گونه ارتباطي با من ندارد.�

3-ما زن ها هنگامي که نامزد/همسرمان به ما احساس امنيت مي دهد، احساس ارتباط و صميميت مي کنيم.

هنگامي که زن زندگي خود را به دنياي خود راه مي دهيد، به او آسودگي خاطر مي دهيد و وقت خود را با او مي گذرانيد نه تنها به او احساس امنيت مي دهيد، بلکه موجب خواهيد شد همسرتان احساس کند با شما ارتباط احساسي و عاطفي نيز دارد.در واقع اين نوع رفتارها به زن احساس ارزشمند بودن خواهند داد که سومين نياز اساسي و پنهان تمامي زن هاست. لذا هرگاه شما مردها هر يک از رفتارهاي فوق را از خود نشان مي دهيد، با يک تير سه نشان مي زنيد!

هر يک از ما زن ها به دلايل جداگانه اي احساس جداافتادگي يا مرتبط بودن مي کنيم. در زير تنها چندين نمونه از آن ها را ذکر کرده ام.همان گونه که خواهيد ديد، بسياري از آن ها همان هايي هستند که موجب توليد احساس ناامني در ما زن ها مي شوند.

آنچه موجب احساس مرتبط بودن درما زن ها مي شود : آنچه موجب احساس جدا افتادگي و گسستگي ارتباط مي شود

محبت و نوازش جسماني          سردي

برقراري ارتباط و بيان افکار و احساسات     فقدان يا کمبود ارتباط کلامي

در ميان گذاشتن اطلاعات         پنهان کردن اطلاعات

هارموني و هماهنگي ناهماهنگي

در نظر گرفته شدن، پا پيش گذاشتن           در نظر نياوردن.حذف شدن

نزديک شدن،پاپيش گذاشتن         پس نشستن ،فاصله گرفتن

تعريف و تحسين و تمجيد          انتقاد و سرزنش

آسايش خاطر دادن     تعليق و ابهام

برنامه ريزي و صرف زمان       پشت گوش انداختن، به بعد موکول کردن

خانم هاي عزيز:حتماً درباره آنچه موجب احساس ارتباط و نيز جداافتادگي در شما مي شود با نامزد/همسرتان صحبت کنيد. ممکن است برخي از موارد ليست شما موجب تعجب شما و نيز نامزد/همسرتان گردد.

مردان عزيز: به شما اطمينان مي دهم تنها با کمي تمرين، نه تنها از مرتبط شدن و برقراري ارتباط بيشتر لذت خواهيد برد، بلکه راز ديگري نيز بر شما فاش خواهد شد:�هرچه با همسرتان ارتباط احساسي و عاطفي بيشتري برقرار کنيد او نيز به عشق بازي و همبستر شدن با شما تمايل بيشتري از خود نشان خواهد داد.

یکشنبه 3 مهر 1390 - 11:15:11 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


معیارهایی که برای انتخاب همسر باید در نظر گرفت-نویسنده-محمد طرفی


علایم عاشق شدن مردها


رازهایی برای مردان


ده مزايايي که مجرد زيستن به همراه دارد


مراحل تکامل عشق


تنهايي مردان


با نیاز های مردتان آشنا شوید!


آقایان بیشتر جذب چه خانم هایی میشوند؟؟


مرد كم حرف


چهار روش برای گفتن دوستت دارم


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

70207 بازدید

22 بازدید امروز

4 بازدید دیروز

112 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements